تکامل و جهت گیری جنسی ۲

یکی از مفاهیمی که طی دوران نوجوانی مطرح می شود، موضوع جهت گیری جنسی (S.e.x.u.a.l Orientation) است. متاسفانه صحبت در این زمینه اغلب چنان با پیش فرض ها و حتی تعصب همراه بوده که کمتر اجازه طرح موضوع به شکل علمی و مستدل را فراهم آورده است. آنچه که در اینجا قصد مطرح کردن آن را داریم صرفاً برخی یافته ها و ملاحظات علمی بر اساس دانش روز است و طبیعی است که مثل بسیاری از حوزه های علمی الزاماً قطعی نبوده و همیشه در بوته نقد قرار دارد. حقیقت آن است که در خصوص جهت گیری جنسی، یعنی این که چگونه تکانه های جنسی از حدود ۱۰ سالگی (یعنی حتی قبل از بلوغ) متوجه جنس مخالف (شرایط معمول)، موافق و یا هردو جنس می شود، دانش بشر هنوز در ابتدای راه است و علامت سوال بزرگی پیش روی ما است.

از طرفی بین هویت جنسی (Identity)، جهت گیری جنسی (Orientation) و رفتار جنسی (Behavior) مناسبات پیچیده ای برقرار است و همانطور که عرض کردم معتقدم که عده ای به این پیچیدگی کاملاً بی اعتنا هستند. این سه متغیر بعلاوه احساس فرد در خصوص آنها می توانند حالت های مختلفی به خود بگیرند. از دیدگاه هر فرد (صرف نظر از فراوانی و طبیعی یا غیرطبیعی دانستن آن) حالت های زیر متصور است :

من یک (مرد/ زن) هستم. (هویت جنسی)

به لحاظ جنسی من به (مردان/ زنان/ هردو جنس بدون تفاوت/ هر دو جنس با ترجیح یکی بر دیگری) علاقمند هستم. (جهت گیری جنسی)

من با یک یا چند (مرد/ زن/ مرد و زن) ارتباط جنسی (دارم/ داشته ام). (عملکرد)

من در خصوص هویت، گرایش و عملکرد جنسی خود احساس (خوب و عادی/ گیجی و ابهام/ خجالت و شرمندگی/ گناه/ تناقض با زندگی اجتماعی و محیط اطراف) می کنم. (احساس فرد از شرایط موجود)

این توصیف نشان می دهد که موضوع خصوصیات جنسی هر فرد، بالقوه تا چه حد می تواند چند وجهی باشد و نمی توان با پیش فرض ها، تفکرات و اعتقادات شخصی در مورد آن قضاوت کرد و حداقل از متخصصین حوزه سلامت چنین انتظاری نمی رود.

ضمناً باید اضافه کرد که هویت و رفتار جنسی در زنان نسبت به مردان انعطاف پذیرتر است و همچنین رفتار جنسی (به عبارتی وابسته به جنسیت) تنها به معنی رابطه جنسی نیست؛ بلکه مناسبات قدرت و جنبه های منفی مثل سوءاستفاده و انواع خشونت وابسته به جنسیت را نیز شامل می شود. بلاخره آنکه انتخاب شریک جنسی همیشه با جهت گیری جنسی متناسب نیست. مثلاً در شرایطی مثل زندان ها بسیاری از رفتارهای به ظاهر همجنس خواهانه، به علت وضعیت موجود است و نه مشخصاً جهت گیری جنسی فرد.

وقتی صحبت از جهت گیری جنسی همجنس خواهانه می شود، طبیعی است که تبیین چرایی و چیستی آن نیاز به پژوهش و حتی در ابتدای راه توصیف اپیدمیولوژیک دارد. این در حالی است که حتی در کشورهایی که سخن از خصوصیات جنسی سال ها است که تابو تلقی نمی شود، مطالعه در خصوص این موضوع محدودیت های خاص خود را دارد. اما تجمیع مطالعات مختلف انجام شده برآورد می کند که ۴ تا ۵ درصد از مردان بزرگسال و ۲ تا ۳ درصد از زنان بزرگسال، همجنس خواه (H.o.m.o.s.e.x.u.a.l) و ۱ تا ۵ درصد از مردان بزرگسال و ۳ تا ۸ درصد از زنان بزرگسال واجد گرایش جنسی به هر دو جنس (B.i.s.e.x.u.a.l) هستند.*

اگرچه پژوهش های زیادی در مورد چگونگی شکل گیری جهت گیری جنسی انجام شده است، ولی هنوز هیچ عامل مشخصی که جنبه علیتی داشته باشد مورد اجماع قرار نگرفته است. بنظر می رسد مجموعه ای از عوامل ژنتیک، هورمونی و محیطی در بروز چنین مشخصه ای نقش بازی می کنند که در مورد خود آنها هنوز ابهامات جدی وجود دارد.

این در حالی است که حدود یک چهارم جمعیت جهان در کشورهایی زندگی می کنند که رفتار جنسی متفاوت با جهت گیری جنسی متداول، خلاف قانون محسوب می شود و برای آن مجازات های مختلفی پیش بینی شده است. به عبارتی بیش از ۴۰ میلیون انسان (یعنی حدود ۳ برابر بروز سالیانه همه سرطان ها در جهان!) در این خصوص چه به لحاظ شخصی و چه اجتماعی احساس ناامنی می کنند. حتی در کشورهایی که وجود چنین اقلیتی را به رسمیت شناخته اند، کماکان شیوع افسردگی در همجنس خواهان مرد و زن بیشتر از جمعیت عمومی است. در کشور ما نیز با وجود آن که این افراد هیچ مشخصه ظاهری، رفتاری، اعتقادی و خانوادگی خاصی ندارند (برخلاف تصور عده کثیری از مردم)، اما در زندگی اجتماعی با فشارهایی مثل اصرار والدین برای ازدواج (وقتی از موضوع بی خبر هستند) و از آن بدتر همین اصرار وقتی حتی از موضوع با خبر هستند مواجه اند. تصور اطرافیان به غلط این است که با ازدواج همه چیز حل خواهد شد و ما در کلینیک های سلامت جنسی گاه با خانواده های از هم پاشیده ای مواجه هستیم که قربانی همین خیال عوامانه شده اند.

علاوه بر مشکلات اجتماعی و سلامت روان، این افراد در بعد سلامت جسمی نیز با تهدیدهایی مواجه هستند. مثلاً افراد همجنس خواه ممکن است با فراوانی بیشتری به رفتار پرخطر جنسی و تعدد شرکای جنسی تن در دهند که بالقوه می تواند عامل درگیر شدن آنها با انواع بیماری های منتقل شونده از راه تماس جنسی از جمله ایدز، انواع هپاتیت و تبخال های تناسلی باشد (به ویژه در روابط مردان). در مورد زنان، به علت عدم بارداری و شیردهی، شانس سرطان های تخمدان و پستان تا حدی افزایش می یابد.

در مورد این که جهت گیری جنسی همجنس خواه، اصولاً بیماری محسوب می شود یا خیر و این که آیا درمان یا حداقل راه حلی برای تغییر وضعیت وجود دارد یا خیر سال ها است که بحث های جدی در جریان بوده است و ما نمی خواهیم در این مجال به آن بپردازیم. اما به هرشکل روند تغییر ذهنیت ها در جهان به سمت پذیرش بیشتر این وضعیت بوده است، اگرچه حتی در کشورهای غربی نیز هنوز نگرش منفی جدی در این خصوص در بخشی از جامعه و سیاستگذاران وجود دارد.

گروهی که فرض را بر غیرطبیعی بودن این وضعیت گذاشته اند سال ها به دنبال روش های درمانی بوده اند و روش های متعددی مثل درمان تبدیلی (Conversion Therapy)، درمان جبرانی (Reparative Therapy) و جهت گیری جنسی مجدد (Re-orientation) را پیشنهاد داده اند. اما تا کنون شواهد تحقیقاتی و بالینی قابل قبولی از نتایج آنها ارائه نشده است. در برخی بیماران، فشار اجتماعی و امید فرد به تغییر، نتایج موقتی خوبی داشته است، اما قابل تصور است که این تغییر موقتی به ویژه وقتی با ازدواج فرد و بچه دار شدن و مسئولیت های یک زندگی هتروسکسوال همراه شده باشد می تواند به چه کابوسی برای فرد و شریک زندگیش تبدیل شود.

مخاطب جملات آخر من در این مطلب همکاران حوزه سلامت هستند. این موضوع مهم است که در خصوص جهت گیری جنسی نیز مثل سایر ملاحظات سلامت جنسی بتوانیم بدون قضاوت و پیش فرض در مورد مراجعه کننده با آنها مواجه شویم، حتی وقتی خود باورها و اعتقادات خاص در این خصوص داریم. اگر توانایی چنین مدیریت رفتاری را در خود نمی بینیم، بهتر است از مراجعه کننده بخواهیم تا به همکاران دیگر در این حوزه مراجعه نماید.

جوابی بنویسید