تکامل و جهت گیری جنسی ۱

علیرغم پیشرفت های قابل توجه در جنبه های زیست شناختی و روان شناختی امور جنسی یا مربوط به جنسیت* در انسان طی دهه های اخیر، هنوز در بسیاری از مقالات، کتاب ها و سخنرانی ها، به کلمات یا عبارات تخصصی در کنار مفاهیمی کاملاً نامربوط برخورد می کنیم و طبیعی است نتیجه گیری های انجام شده نیز اغلب نادرست، نامربوط و حتی گمراه کننده خواهند بود. به همین دلیل سعی می کنم تا به تدریج در مورد برخی مفاهیم در سلامت جنسی به شکل نسبتاً ساده ولی مشروح، توضیحاتی را ارائه نمایم.

    در خصوص موضوع مورد بحث، همه چیز از لقاح و تشکیل رویان به دنبال ترکیب اسپرماتوزوئید با تخمک شروع می شود. بجز موارد استثنائی، جنسیت (S.e.x) این موجود از همین حالا تعیین شده است. ترکیب کروموزوم های جنسی به شکل XX یا XY به ترتیب جنین حاصل را به سمت مونث یا مذکر شدن پیش خواهد برد. این مونث یا مذکر شدن دارای چندین جنبه است؛ فنوتیپ یا خصوصیات جسمانی و تکامل روان شناختی آن جنسیت و بلاخره تفاوت های موجود در مغز یک دختر یا پسر (که پژوهش های جدید آن را مستند کرده اند). این فرایندها را هورمون های جنسی راهبری می کنند. هورمون های جنسی نهایتاً در رشد و تکامل بدن و مغز و تغییرات غیرقابل برگشت آنها و بلاخره همزمان و بویژه بعد از بلوغ در رفتار فرد، نقشی تعیین کننده بازی می کنند. شاید بهتر باشد موضوع را کمی روشن تر بیان کنیم.

    وقتی کروموزوم های جنسی رویان تشکیل شده به صورت XX است، ساختمان های پیش ساز اندام های جنسی (Müllerian Ducts) به شکل خودکار و بدون مداخله هورمونی به اندام جنسی مونث تمایز خواهند یافت. در رویان پسر، طی هفته های اول و تحت تاثیر ترکیب کروموزومی XY ، گنادهای نامتمایز به سمت تبدیل به بیضه متمایز می شوند و از حدود هفته هشتم، با ترشح هورمون آنتی مولرین Müllerian hormone) Anti) از سلول های سرتولی (نوعی از سلول های بافت بیضه) مجاری مولرین به لحاظ تکاملی پسرفت می کنند. متعاقب آن، سلول های لیدیگ (Leydig cells)  در بیضه به تازگی تشکیل شده، شروع به ترشح تستوسترون (Testosterone) می کنند. این هورمون علاوه بر آن که باعث می شود تا مجاری ولف (Wolff ducts) به ساختمان هایی مثل اپی دیدیم (Epididymis)، واز دفران (Vas Deferens) و کیسه های منی (Seminal Vesicles) تمایز یابند، بر مردانه شدن مغز جنین نیز تاثیر می گذارد.**

   به این ترتیب وقتی نوزادی متولد می شود، علاوه بر خصوصیات ظاهری، حتی تکامل و شکل گیری خصوصیات مغزی او نیز متناسب با جنسیت او شروع شده است.

   یک شیرخوار یکساله تفاوت بین دختر و پسر را متوجه می شود. تا سه سالگی باید جنسیت خود را متوجه شده باشد (بخش مهمی از هویت جنسی یا Gender Identity).

   از سه تا چهار سالگی تا حدی متوجه است که چه رفتاری پسرانه و چه رفتاری دخترانه محسوب می شود و این موضوع در رفتار آنها و بازی های کودکانه خودنمایی می کند (نقش جنسی یا Gender role).

   از حدود پنج سالگی معمولاً پسرها با یکدیگر (اغلب در گروه های بزرگتر و به شکل رقابتی تر) و دخترها نیز با یکدیگر (در گروه های کوچکتر یا دو نفره) بازی می کنند. در کودکی، دوستی های دختران ناپایدارتر است.

   به لحاظ اندام های جنسی باید گفت که ایجاد نعوظ در آلت جنین از هفته ۲۶ بارداری قابل تشخیص است. پسران شیرخوار از ۶ تا ۸ ماهگی به شکلی فعال آلت خود را لمس می کنند. بین ۱۵ تا ۱۹ ماهگی هر دو جنس گاه مبادرت به تحریک ریتمیک اندام جنسی خود می کنند. از دو سالگی، کودکان به اندام جنسی خود و جنس مخالف توجه جدی می کنند و نسبت به آن کنجکاوی نشان می دهند. به همین دلیل از الگوهای رفتاری مثل دکتر بازی استفاده می کنند تا بتوانند پاسخ های خود را بیابند. برای یک پسر مهم است که بداند اندام دخترانه چگونه است و چرا؟ مشابه همین سوال برای دختران هم وجود دارد. به همین دلیل اگر والدین متوجه چنین رفتاری شدند، نباید واکنش های تند نشان دهند یا نسبت به کودکان خود یا دیگران بدگمان شوند. کافی است بر بازی کودکان نظارت داشت و در صورتی که چنین رفتاری مشاهده شد، از آنجایی که ممکن است آنها به یکدیگر آسیبی برسانند، موقعیت را عوض کرد و سر آنها را به فعالیت دیگری گرم نمود. بسیاری از والدین چنین رفتاری را در مورد کودکان خود گزارش می کنند و با نگرانی از پزشکان طلب راه حل می کنند. از شش سالگی به بعد بیشتر کودکان متوجه می شوند که نباید در مورد بررسی تفاوت ها یا سوالات جنسی خود چندان صریح باشند و همچنین در حضور دیگران نباید اندام جنسی خود را لمس نمایند. اما در همین حال حتی در سنین زیر ۱۲ سالگی نیز درصد قابل توجهی از پسران و دختران اقدام به خودارضایی می کنند و اگر چنین رفتاری توسط والدین کشف شد، بدترین اقدام، واکنش تند و همراه با تهدید خواهد بود؛ یعنی کاری که متاسفانه اغلب پدران و مادران انجام می دهند! خودارضایی در این سنین اغلب موقتی است و با مدارا، سرگرم نگه داشتن کودک و کاستن از اضطراب احتمالی او فراموش می شود.

   با رسیدن به سن بلوغ، هیپوتالاموس (ناحیه ای در مغز) شروع به ترشح هورمون رها کننده گنادوتروپین (GnRH) می کند و این هورمون نیز با تاثیر بر غده هیپوفیز باعث ترشح هورمون های FSH و LH می شود که این دو، ترشح هورمون های استروئیدی را از گنادها رهبری می کنند. به این ترتیب با ترشح استروژن از تخمدان ها، علائمی همچون رشد پستان ها و تغییراتی در ساختار واژن و همچنین با ترشح آندروژن ها از غدد آدرنال (فوق کلیوی) رشد مو در نواحی زهار و زیربغل ظاهر می شود. اگر این تغییرات قبل از ۸ سالگی ایجاد شود به آن بلوغ زودرس اطلاق می شود.

   نکته ای که بد نیست همین جا به آن اشاره شود این است که ظرفیت فولیکول های تخمدان (آنچه باید بعدها تخمک را برای باروری مهیا سازد) پیش از تولد به حداکثر خود می رسد و بعد از تولد شروع به کاهش می کند. شیب ملایم این کاهش باعث می شود تا زنان بین سن ۱۸ تا ۳۱ سالگی، به لحاظ جسمی و همچنین ذخیره تخمدانی، بهترین شرایط را برای باروری داشته باشند. این کاهش ظرفیت باروری تخمدان با افزایش سن ادامه می یابد و به ویژه بعد از ۳۵ تا ۳۷ سالگی سرعت بیشتری پیدا می کند. به همین دلیل خانم ها تا حد امکان نباید بارداری را زیاد به تعویق بیاندازند و یا اگر زوجین مشکلاتی را در باردار شدن احساس می کنند باید هرچه سریعتر برای بررسی و درمان اقدام نمایند. حتی وقتی مشکل ناباروری عمدتاً از ناحیه مرد است، تیم درمانی برای درمان مناسب به این ذخیره تخمدانی وابسته است. با گذشتن از سن ۴۰ سالگی اگرچه بطور میانگین هنوز تا ۱۰ سال دوره های قاعدگی برقرار است، ولی احتمال باروری عملاً بسیار پایین آمده است (اگرچه صفر نیست و لازم است در برقراری رابطه احتیاط لازم صورت پذیرد).

   در پسران اولین نشانه فرایند بلوغ افزایش اندازه بیضه ها بین ۹ تا ۱۳ سالگی (میانگین ۱۱ سالگی) است و شروع این فرایند قبل از ۹ سالگی بلوغ زودرس تلقی می شود. ترشح تستوسترون از بیضه ها باعث تغییر در ساختمان حنجره (و متعاقباً تغییر صدا)، بزرگ شدن آلت و رشد مو در ناحیه زهار، زیر بغل و صورت می شود. با عبور از ۱۱ سالگی شواهدی از ساخت اسپرماتوزوئید در بیضه وجود دارد و انتظار می رود تا ۱۷ سالگی مایع منی مشخصات یک فرد بالغ طبیعی را داشته باشد (Normospermia).

    در نهایت رشد فیزیکی در دختران تا ۱۷ سالگی و در پسران تا ۱۹ سالگی به حد نهایی خود می رسد.  همزمان با این تغییرات بیولوژیک در دختران و پسران، تحولات روانی اجتماعی نیز در آنها چشمگیر است. از ۱۰ تا ۱۴ سالگی (ابتدای نوجوانی) تغییرات سریع فیزیکی باعث ایجاد احساسات متناقضی در نوجوانان می شود و آنها گاه به شدت احساس ناامنی می کنند. به علاوه کنجکاوی های جنسی شدت می یابند.

   در میانه نوجوانی (۱۵ تا ۱۸ سال) رفتارها کمی مسئولیت پذیرانه تر شده اند، ولی نگرانی های جدیدی هم اضافه می شود. گاه پسران در مورد ابعاد بدن (قد وهیکل) و حتی اندازه آلت، قدرت بدنی، احساسات جنسی و موضوع خودارضایی به شکل جدی دچار مشغله ذهنی می شوند. در دختران نیز موضوع ابعاد بدن و ترس از چاقی، آکنه و تغییرات آندروژنیک مثل پرمویی و همچنین جذابیت از دغدغه های جدی و شایع محسوب می شوند. متاسفانه در جامعه ما چه پسران و چه دختران در این مقطع حساس، پشتیبانی اطلاعاتی و عاطفی مناسبی را از سوی بزرگترها و به ویژه والدین دریافت نمی کنند (حتی در طبقات اقتصادی اجتماعی بالا). عده ای از پدران و مادران بر این تصور هستند که نوجوانان امروزی خود همه چیز را می دانند و در سوی دیگر طیف، عده ای احساس می کنند که اگر در این خصوص با نوجوانان صحبت کنند به رفتار جنسی آنها مشروعیت داده اند. حقیقت بزرگ این است که اغلب بزرگترها، خود اطلاعات چندانی در مورد تغییرات جسمی و روانی این دوران ندارند و همین احساس ناامنی را قبلاً تجربه کرده اند.

   در اواخر نوجوانی (۱۸ سال به بالا)، توقع می رود که نوجوان تا حد قابل قبولی به بلوغ اجتماعی متناسب با نقش خود (مثلاً به عنوان یک دانشجو) و مهارت های زندگی دست یافته باشد. این در حالی است که گاه علیرغم وجود ضریب هوشی قابل قبول و حتی بسیار بالا و همچنین معلومات خام گسترده، تعداد زیادی از نوجوانان کماکان از نظر”هوش هیجانی” یا به تعبیر یکی از اساتید “خرد” دچار کاستی های جدی هستند. این مسئله بیش از هر چیز به نظام آموزشی ما در خانه، مدرسه، دانشگاه و بلاخره جامعه برمی گردد.

   یکی از مشکلات این دوران که به ویژه در عملکرد جنسی فرد نقش تعیین کننده ای دارد آن است که با تغییرات هورمونی بعد از بلوغ، قسمت های مربوط به تولید هیجان در سیستم مغزی فعال شده اند، در حالی که بخش های مرتبط با ”قضاوت“ هنوز به بلوغ کامل نرسیده اند.  نوجوانان بیشتر بر محور “ ایگو“  عمل می کنند و بعلاوه بسیاری از اوقات تفکری ”عینی“ دارند (Concrete thinkers). یعنی چندان به حواشی موضوعات و آنچه ممکن است به دنبال اعمالشان اتفاق بیافتد توجه ندارند. در همین حال کم کم شروع به تصمیم گیری در مسائل مهم می کنند. میزان این خطر بالقوه، در جوامع مختلف تابعی است از خصوصیات فرهنگی، اعتقادی، خانوادگی، تاثیر و فشار هم سن وسال ها و شاید از همه مهمتر و در کشور ما مورد غفلت واقع شده تر “آموزش و فراهم آوردن مهارت های زندگی “.

 

جوابی بنویسید